قصه ی درد


رفتم و زحمت بیگانگی از کوی تو بردم


آشنای و دلم بود و به دست تو سپردم


اشک دامان مرا گیرد و در پای من افتد


که دل خون شده را هم ز چه همراه نبردم


شومم از آینه ی روی تو می آید اگر نه