دام بلا


زین پیش از پس و پیش زلف دو تا مگستر


در پیش پای دل ها دام بلا مگستر


تا کی کنی پریشان دل های مبتلا را


آن خرمن بلا را پیش صبا مگستر


بر پای مرغ مألوف کس رشته می نبندد


دام فسون خدا را بر آشنا مگستر


من خود به خواهش خویش سر در پی ات نهادم


دستان مساز و دامم در پیش پا مگستر


چون شب سیاه کردی بر سایه روز روشن


بر آن مه دو هفته زلف دو تا مگستر