خنده ی غم آلود


چون باد می روی و به خاکم فکنده ای


آری برو که خانه ز بنیاد کنده ای


حس و هنر به هیچ، ز عشق بهشتی ام


شرمی نیامدت که ز چشمم فکنده ا ی؟


اشکم دود به دامن و چون شمع صبحدم